تابستون امسال مقارن با تعطیلات باباسیامک (17مرداد1392)تصمیم گرفتیم بریم تبریز که فسقلی ما بابابزرگ ومامان بزرگ وعمه فرانک را ببینه من وبابا با عمه مریم عصر روز پنج شنبه راه افتادیم وتقریبا ساعت 2نیمه شب رسیدیم همه کلی از دیدن نیکان ذوق زده شدن جاتون خالی کلی خوش گذشت ومامان جون یه عالمه غذاهای خوش مزه برامون پخته بود ودخترعمه های بابا (حمیده جون وروقی جون )هم مثل هرسال زحمت کشیدن ومارو مهمون کردن خلاصه چشمتون روز بد نبینه وقتی برگشتیم کلی تپل تر شده بودیم سورپرایزززززززززززززززززززززززز روز 21 مرداد که روز تولد مامان نیکانه مامان بزرگ کلی سورپرایزم کرد مامان جون زحمت کشیده بود وعمه نیره ودخترهای گلش را وهمچنین عمه ف...